جدول جو
جدول جو

معنی پی اندرافکندن - جستجوی لغت در جدول جو

پی اندرافکندن
(هََ)
پی افکندن. آغازیدن. شروع کردن:
چو رستم بیامد بیاورد می
به جام بزرگ اندرافکند پی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ فَ دَ)
تن برافکندن. تن افکندن. حمله بردن:
به شهر اندرافکند تن با سپاه
فروزد به باره درفش سیاه.
اسدی.
رجوع به تن افکندن و تن برافکندن شود
لغت نامه دهخدا
آغاز کردن شروع کردن: چو رستم بیامد بیاورد می بجام بزرگ اندر افکندپی. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار